به یاد رفیق

رها كردی مرا با كوهی از يادت،

فراوان خاطرات شور و شيدايی

رفاقت، شادمانيها، سرود مهربانيها، خروش نوجوانيها

مرا آسوده در دنيا، درون خرمن غمها رها كردی

درونم از فراق تو بسان هيمه در کوران این غمخانه می‌سوزد

از آن روزی كه از آغوش من رفتی

درونم خالي از شور است و شيدايی

پر از غوغای تنهايی

و مملو از سرود ناشكيبایی

من از آن لحظه خالی از رفيقم،

خالی از عشقم

نمی‌بارد دگر بر قلب من باران چشمانت

نمی‌بارد،

درونم تلخ می‌سوزد به ياد خلوت معصوم چشمانت

صدايت همچنان در روح من پيچيده می‌رقصد

و من هر بار غمگينم

و می‌سوزد دلم در حسرت آن لحظه تقدیر

و من یک عمر در تقصیر آن تقدیر خواهم سوخت

و بر روی مزارت اشک را با اشک خواهم دوخت

کجایی ای رفیق لحظه های سرخوشی هایم

قسمتهايی از يك شعر

مصطفی – 1389/9/7

4 دیدگاه دربارهٔ «به یاد رفیق»

  1. سلام
    مثل همیشه عالی و پر مغز شعری که برات گذاشتم تقریبا تو همین مایه هاست ممنون موفق و پیروز باشی

    در دل شب، اين شب متروک و سرد———————————-اين شبِ لبريزِ غزل‌هاي درد
    اين شب آشفته نامهربان———————————————اين شب دل مرده‌ي بي‌ناگهان
    با دلي آزرده و پايي به گِل——————————————–حسرت شمشير شهادت به دل
    همدم اندوه و سکوت و غمم—————————————–چشمِ پر از حسرت صد ماتمم
    آنکه توانست و به تو دل نداد—————————————–دل به چراغِ شب محفل نداد
    قصه‌ي مجنون و بيابان نکرد—————————————–رو به ره مشهدِ « چمران » نکرد
    همدم « همّت » نشد و بازگشت————————————با غم و اندوه تو دمساز گشت …
    بانگ خوش قافله يادش بخير—————————————–شوق شب نافله يادش بخیر…
    فرصت همکوچه‌ي مستي شدن————————————–مست ز آواي الستي شدن
    سير شدن از شبح خواب‌ها——————————————-خسته شدن از شبِ مرداب‌ها
    زخمي « درياچه‌ي ماهي » شدن————————————دشمن تزوير و سياهي شدن
    بال زدن با « صفر خوشروان »—————————————-تا به کران هاي خوش آسمان
    مست شدن در شبِ درياي راز—————————————قصه‌ي « شيرودي » و « بازي دراز »
    همنفسِ ساده‌ي مولا شدن—————————————–در سحر عشق تو پيدا شدن
    باز به ياد شب والفجر هشت—————————————–سرخ‌ترين خاطره‌ها سبز گشت
    حنجره‌اي سرخ غزل مي‌سرود—————————————از دلِ خونين من و « کرخه‌رود »
    « بانه و سردشت و مريوانِ » ما————————————-لاله رخ از خون شهيدان ما
    در دلِ سرخِ شب غوغاي حرب—————————————سبزترين خاطر « گيلان غرب »
    از که بجويم ره آيين تو ؟———————————————« قصر » دلارامي « شيرين » تو؟
    – جليل آهنگرنژاد

    1. سلام
      خیلی ممنونم از اینکه با وجود مشغله زیاد، برای نوشتن این پیغام بسیار زیبا وقت گذاشتی. شعر بسیار بسیار زیبایی بود.
      ارادت
      مصطفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *