امروز کنار برادرت نشستم
و چه حقیر بودم در مقابل عظمتش
و وفایش
گویی شما دو تن دست هایتان را به گره زدید
و بین الحرمین ساخته شد
مغناطیس وفا و معرفت
با تو و برادرت
و آه از برادرت
کلمات حقیرند در مقابل عظمتش،
معرفتش،
و وفایش
گویی دستانش در کف العباس نیست
در دو طرف بین الحرمین به سوی تو دراز شده
در آخرین لحظه
و در آخرین وداع
تا پاسخ هل من ناصر تو باشد
و اینگونه است که
بین الحرمین ساخته شد
و عشق اینگونه معنا میشود
بین تو و برادرت
دو عاشق و دو معشوق
گویی اینجا هنوز
زینب در پشت سرت
ایستاده بر تل زینبیه
شما دو تن را
و عشقتان را
و طریقتتان را
و مرامتان را
بر سر تاریخ
فریاد میزند
.
از کنار موکبی صدای سوزناکی اینگونه میخواند
“الوداع، الوداع
یا حبیبی حسین”
و در گوشه چشمان زوار نم اشکی نشسته بود.
اما من،
با تو وداع نمیکنم
که وداع با تو
وداع با همه خوبیهاست
پس سلام بر تو
و برادرت
و خواهرت
که شما را
و عشق شما را
ابدی کرد
پس
السلام علیک ایها العشق
تو آغازی و در تو پایانی نیست
اینجا پایان منم
و تو آغاز میشوی
پس
السلام علیک و علی العباس و علی زینب و علی اهل بیتک و اصحابک
یا ایها العشق
والسلام
مصطفی – پنجشنبه ۱۹ صفر ۱۴۳۹ هجری قمری شب اربعین حسینی
کربلا