نگاه منتظرم رو بر آستانه ی تو |
بهانه ی سخنم نیست جز بهانه ی تو |
سراغ صید خود از دام خود بگیر حبیب |
نشسته است هَزاری بر آشیانه ی تو |
اگرچه بی تو هوایم خزان و پاییزی ست |
پر است دل ز بهار تو و جوانه ی تو |
لبان پر تب من دائما به ذکر تو گرم |
تمام زمزمه ام غرقه ی ترانه ی تو |
چه بود حاصل عمرم از این فراق، چه بود |
بجز سرودن اشعار غمگنانه ی تو |
مران مرا که کریمی و از تبار سخن |
که آمدست گدایی به سوی خانه ی تو |
بیا دمی صنما بر سرای درویشی |
که نیست داشته جز شعر عاشقانه ی تو |
به سوی خسته نگاهی که سرد و طوفانیست |
و این دلی که شکسته ست بر کرانه ی تو |
مصطفی – 1394/06/11