به روی چهره ی زردم، تو از چه می باری |
پر از سکوتم و دردم، تو از چه می باری |
نگاه من شده غرق ستاره های غریب |
اگرچه گریه نکردم، تو از چه می باری |
میا به خلوت اندوه پاره پاره ی من |
در اندرون به نبردم، تو از چه می باری |
در این هوای پر از التهاب سر خورده |
به روی آتش سردم، تو از چه می باری |
نگاه منتظرم گرچه پشت پنجره هاست |
شکایتی که نکردم، تو از چه می باری |
صدای آمدنت می خراشد این قلبم |
فغان نکردم و کردم، تو از چه می باری |
نشسته ام که از او آورد صبا خبری |
دوباره هر دم و هر دم، تو از چه می باری |
غمم فزون مکن ای عشق کز فراق رخش |
منم که باخته نردم، تو از چه می باری |
مصطفی – 1393/01/11