ساقی از ما مطلب عقل و صواب و سر و کیش |
جای عشقت همه را داده بُدم پیشاپیش |
طعم آغاز غزل شیوه ی شهرآشوبی ست |
پر کن این ساغر ما از می مردافکن خویش |
ز من از مذهب و مسلک سخنی هیچ مپرس |
مرهم عشق رسان بر دل آشفته ی ریش |
جامه ی زهد بر این تن چو نشد اندازه |
بر در میکده ات باخته ام آن را پیش |
بی تو این مدعیان خطبه ی فُرقَت زده اند |
این سخنها زده عمری به دل و جانم نیش |
همه شب تا به سحر خواب حریف تو نشد |
سر زلف تو مرا کرده اسیرت کم و بیش |
ساقی از منزل معشوق نشانی برسان |
رحم کن بر تن رنجورم و این ذهن پریش |
مصطفی – 1391/3/10