سرود بهار

بهار و سبزی آواز روزگار هزار

بهار و سرخی لبهای بوته های نزار

بهار و پنجره های سپيد سقف زمين

بهار و نم نم سبزينه های شاليزار

بهار و مستی نو شاخه ها به خنده ی باد

سرود بلبل و قمری به روی شاخ چنار

بهار و سفره ی بی انتهای نوروزی

به روی دشت پر از سبزه های گندمزار

بهار وار به رقص شكوفه ها هله كن

به لب سروده ی تبريك روی گونه يار

غمين مباش و ز زندان سرد غمزده ات

برون بيا به تماشای رقص غنچه و سار

بيا سرودن اميد را اضافه كنيم

به هفت پيكر نوروز سفره هاي بهار

مصطفي – 1388/12/27

عشق بي وصال

امان نمی‌دهد اين عشق بی وصال حبيب

به اشك خسته ی چشمان بی رمق، نفسی

چه می‌شود كه برون آورد به غمزه طبيب

ز چشم منتظران خار انتظار كسی

مصطفی – 1388/12/10