ای ساقی میخانه، می را به درم مفروش |
این آب حیات ما، بر درهم کم مفروش |
تو پیر خراباتی، بر غیر چه می سازی |
میخانه حریم توست، ای پیر حرم مفروش |
ای خواجه سودایی، مشغول چه کالایی |
عیشت غم دنیا نیست، این عیش به غم مفروش |
و از دولت دنیایی هیچت نرسد سودی |
این دولت عقبا را بر دولت دم مفروش |
ای یار که سرمستی از صحبت این یاران |
هم صحبتی یاران بر زلف صنم مفروش |
شاهد به چه اندیشی، برگوی تو کیشت را |
این شاعر مجنون را بر کیش قسم مفروش |
جز عشق گناهش نیست این بنده تو شاها |
این بنده مسکین را، شاها به کرم مفروش |
ما بر تو که دل بستیم، آسوده و سرمستیم |
آسودگی ما را بر درد و الم مفروش |
مصطفی – 1388/5/29