هنوز بهار

چنگ بر من مزن ای غم که بهار است هنوز

موسم عاشقی و صحبت یار است هنوز

آسمان محفل مرغان غزل خوان ماندست

بر زمین بزم سراسیمه ی سار است هنوز

شاخه دُردی کِش انبوه گل و سنبل و برگ

غنچه مشغول دعا در حق خار است هنوز

نارون زلف پریشان به هم آغوشی باد

رقص با باد سحر رسم چنار است هنوز

دشت مست از نفس سبز چمنزار و ولی

تشنه ی گریه ی هر ابر خمار است هنوز

گرچه دامن کش هر میوه درختیست ببین

باغ پر عشوه ی هرغنچه ی نار است هنوز

چشم نرگس نگران رخ رنجیده ی سرو

لاله مشغول تمنای تبار است هنوز

عاشقان در پی معشوق خود این فصل شدند

ساقی اما نگران تو نگار است هنوز

مصطفی – 1391/3/26

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *