نازک خیال

آرامتر به روی دلم پای خود گذار

یا مرهمی به زخمی بر جای خود گذار

هر شب به سیل اشک شوم غرق خاطرات

ای ناخدا کرانه به دریای خود گذار

من دل خوشم به خاطره‌ای از خیال تو

پا بر خیال مست تماشای خود گذار

صبرم رمیده، سرو چمان با نگاه لطف

وقعی به ورشکسته ی سودای خود گذار

نازک خیال گشته‌ام از بس نیامدی

وهمی مرا ز غمزه ی زیبای خود گذار

در انتظار دیدن روی توام، گهی

پایی برون ز پرده و شولای خود گذار

درویش و ژنده‌، سائل و آواره‌ام، ز وصل

قدری صله به ژندِ تمنای خود گذار

مصطفی – 1398/02/22

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *