مادر کلام عشق و صفا و محبت است |
مادر سرود معرفت و اوج رافت است |
در پای او به حشر کریمان به صف شوند |
زیرا که او کریم ترین با کرامت است |
در وصف هر کریم به جز یک فسانه نیست |
در وصف او هزار، هزاران روایت است |
هر کس کریم شد به کَرم مال خویش داد |
ایثار او به مِکنت و جان و سلامت است |
در خانه ای که مادر از آن رخت بر کشید |
شکّر چو مُرّ و هر عسلی بی حلاوت است |
گرمای بود اوست که جان بخش زندگیست |
هر خانه در فراق و غمش بی حرارت است |
یا رب به دوری اش منما هیچگه عذاب |
حتی به کافران، که غمش بس مکافت است |
در خدمتش به ما همه توفیق ده که چون |
بی خدمتی به اوست که همچون شناعت است |
این جان ما بگیر و وجودش ز ما مگیر |
ایثار جان به خاطر او چون شهادت است |
در روز حشر بر نَفَسش اِشفَع ای ببخش |
ما را بسی امید در آن یک شفاعت است |
مصطفی – 1388/6/18 – تقدیم به سه دوست که مادر خویش به تازگی از دست دادند.
سلام
افتخار بدین و شعرهاتون رو روی دیوار شهرکتاب هم منتشر کنید
http://shahreketabonline.com/wall/
سلام محمدرضاى عزيز
هرچند شعرها و نوشته هاى من در شان وبسايت وزين و ارزشمند شهر كتاب نيست ولى امر شما مطاع و باعث افتخار بنده است.
ارادت
مصطفى