بیا بیا که غزل بی تو سخت مسکین است |
دل تکیده ی ما بی فروغ و غمگین است |
سرود بی تو تماشا ندارد از دم صبح |
طلوع صبحدمانم چو عصر آدین است |
غروب کرده تمنا درون اشک فراق |
مرا ز هجر و غمت روزگار و آئین است |
بیا که بی تو به جان آمدست این دل و جان |
دو چشم منتظرم خونفشان و خونین است |
به شور می شوم آن دم که می دمد هوس ات |
که وصل روی تو فرهاد واره، شیرین است |
دلم که در طلبت بی بهانه مجنون است |
غمت که بر دل من ماندگار و سنگین است |
مرا دلیست که مشتاق جلوه ی رخ توست |
کرم نما و فرود آ که خانه بی کین است |
به آتش دل ساقی شراب وصل رسان |
که با وصال تو عمری فراق نوشین است |
مصطفی – 1391/3/18