نگارا

ز بس از تو دورم نگارا

عزا گشته سورم بهارا

غمت همدم من

فراقت غم من

شده این دم من

“کجایی کجایی”

“کجایی نگارا”

بی تو من روز و شب چون نگریم

باید اندر غمت خون بگریم

ای نگارا،

نگارا،

نگارا

بی قرار توام

نوبهارا

بر دل سوته،

مرهم

تویی، تو

چون قرارم، قرارم

تویی، تو

بی‌قرارم

قرارم

تویی، تو

نگاری تو

قراری تو

براین دل

شتا زده

نوید نوبهاری

..

بی قرار توام

تو قرار منی

در همه روز و شب

تو بهار منی

ای قرار دلم

تو قرار منی

مصطفی – 1397/12/20

جریده ی عاشق

هنوز خانه ی قلبم هوای کوی تو دارد

نگاه پنجره ام باز سمت و سوی تو دارد

در این هوای پر از خاطرات مبهم خسته

پی نشانی تو قصد جستجوی تو دارد

نسیم باد صبا می وزد که روی تو بیند

هوای شهر خوشست اینکه رنگ و بوی تو دارد

اگر که چشمه بجوشد ز سنگ و صخره ی خارا

به دل هوای رسیدن به آب جوی تو دارد

گل ار که وعده ی وصلش رسد ز خاک بروید

بهار پس خبری از وصال روی تو دارد

عجب ندارم از این ناز و عشوه ها که کند گل

که خود نشانی از آن چهر خوبروی تو دارد

تو بهترین هدف هر نگاه عاشق و مستی

هر عاشقانه نشان از رخ نکوی تو دارد

عجب مدار نگارا از این جریده ی عاشق

که هر چه گوید و گفته ست آرزوی تو دارد

مصطفی – 1393/07/23