دلم طراوت سبز بهار می خواهد |
تجسمی ز وصال نگار می خواهد |
شب است و سردی تاریک بی سر انجامی |
دلم نوازش گرمی ز یار می خواهد |
سرم قرار نمی گیرد از شکفتن صبح |
سرود نازک قمری و سار می خواهد |
در این خزان پر از رنگهای پیچیده |
صفای ساده ی گلبرگ و خار می خواهد |
نگاهها همه پر خنده های تاریکی ست |
در این میانه نگاهی نزار می خواهد |
به این سراچه ی پر رنگ و ریب و خاموشی |
کمی نوای دل بی قرار می خواهد |
تبار اوست تجلی عشق بر دل ریش |
در این میانه دلم هم تبار می خواهد |
رسان به خاطر ساقی که صبر پیشه کند |
که وصل خاطر او انتظار می خواهد |
مصطفی – 1392/07/10