دستی که مانده بر علم ات می کشد مرا

آخر غروب پر ز غم ات می کشد مرا

وین قصه ی پر از الم ات می کشد مرا

دریای دشمنان بخون تشنه، ای غریب

یاران با وفای کم ات می کشد مرا

نجوای عاشقانه ی یاران منتظر

غوغای آن شب حرم ات می کشد مرا

آب فرات و العطش و مشک و ساقی ات

دستی که مانده بر علم ات می کشد مرا

فریاد هل منی … که کشیدی بر آسمان

آن خطبه ی پر از قسم ات می کشد مرا

ای تشنه، دشنه ای ز قفا می کشد تو را

خونابه ی سرشک و دم ات می کشد مرا

دشنام و سنگ و آتش و جولان خیزران

بر اهل بیت محترم ات می کشد مرا

اصلاح دین نشد به جز از بذل جان تو

ای معنی سخا، کرم ات می کشد مرا

شعرم برای داغ تو هیچ است و هیچ نیست

هر بند شعر محتشم ات می کشد مرا

مصطفی – 1393/08/15 – 12 محرم 1436

بخوان به نام رضا

اگر که زائر یاری بخوان به نام رضا

در این هوای بهاری بخوان به نام رضا

تو گر درون حریمی و رو به مشهد طوس

نمی به هر مژه داری بخوان به نام رضا

بر آستان ضریحش چو می رسی به ادب

نشین به کنج و کناری، بخوان به نام رضا

گر ت کنار حریم قرار مشتاقان

نمانده صبر و قراری، بخوان به نام رضا

منم که مانده و درمانده ام ز معدن فضل

چو من غریبی و زاری بخوان به نام رضا

چو مانده ای ز وصال و در انتظار رخش

چو بی پناه و نزاری بخوان به نام رضا

بگو به عاشق در خود شکسته، ای ساقی

در اندرون به چه کاری، بخوان به نام رضا

کریم و بنده نواز است شاه هشتم عشق

 تو چون امید نداری، بخوان به نام رضا

مصطفی – 1393/01/20