|
بی خواب شد هوای دل اندر هوای تو |
عمریست گشته جان و دلم مبتلای تو |
|
رفتی و آن نگاه سپیدت ز دل نرفت |
بیچاره این دلی که امیدش وفای تو |
|
داغ تو سخت می شکند بغض خسته ام |
سیلی روان شدست ز چشمم برای تو |
|
بر درد من طبیب نباشد بجز رخت |
مرهم برای جان نبود جز دوای تو |
|
قدّم خمید و جان به لبم آمد از رقیب |
بر زخم طعنه ها به دلم چیست رای تو؟ |
|
درویش وار بر سر هر کوی و برزنی |
هو هو کنم ولی نرسد هاى های تو |
|
گو محتسب بگیرد و در محبس افکند |
زندان شدست زندگیم بی صفای تو |
|
هر صبح لیت کنت معک نعره می زنم |
شاید دمی به جان شنوم خوش نوای تو |
|
تفسیر آیه های شریف کلام نیز |
بر ما نداده آیت روشن ز جای تو |
|
کوتاه کرده ام سخن ای معنی سکوت |
بیرون نموده ام ز دلم ما سوای تو |
|
او را رسان ز ما خبری نیک ساقیا |
گو مانده ایم منتظر اعتلای تو |
مصطفی – 1392/11/01
