در دل کوچه ها رها، زمزمه ی بهار شد |
غنچه به غمزه آمد و معرکه ی هَزار شد |
خیز و بیا به چشم و دل، جلوه ی روزگار بین |
نوبت عاشقی شد و نوبت نوبهار شد |
سبزی سبزه ها جوان، گرمی چشمه ها دمان |
خنده ی شاخه ها عیان، بر سر هر چنار شد |
چلچله می دهد ندا، مژده ی رفتن شتا |
دشت و دمن ز لاله ها، پر شد و بر قرار شد |
سهره بخوان به نام دل، تا که شود خزان خجل |
در دل باغ خسته دل، نوبت رقص سار شد |
باد صبا به شاخه ها، هدیه کند شکوفه را |
و ز نفس شکوفه ها، دامنه مشکبار شد |
مژده دهید یک نفس، صوفی مانده در قفس |
ای که نمانده ات هوس، موسم وصل یار شد |
مصطفی – 1392/12/19