ای تمنای وصال دل هر سوخته دل |
از نگاهت بجز از عشق چه آموخته دل |
دوستان پند دهند و دگران طعنه زنند |
گو که زحمت مده ای ساده، نیاموخته دل |
حال پروانه چه داند مگس سرگین خوار |
کآتشی بود ز شمعی که برافروخته دل |
حسن تو نیست به خال لب و لیکن همه عمر |
چشم بر دیدن خال لب تو دوخته دل |
بی سرانجامم و جز وصل سرانجامی نیست |
این چه سوداست فتاده به دل سوخته دل |
همه ی عمر خریدار تو ماندم که تو نیز |
بخری کاش دلِ جز به تو نفروخته دل |
مصطفی – ۱۳۹۹/۲/۱۲