جلوه کردی صنما بر در این خانه ی دل |
خوش بود گر که نهی پای به ویرانه ی دل |
مست روی تو شدم باز رسان باده ی خویش |
ساغری گیر و بیا باز به میخانه ی دل |
تو رفیق همه خوبانی و من در طلبت |
تا که بازم بپذیری درِ بتخانه ی دل |
ساده می آیی و از سادگیت حیرانم |
حیرتم از تو نپوشم به نهانخانه ی دل |
در نگاه سخنم جلوه ی حسن تو نشست |
غمزه کمتر مکن ای سر خط مستانه ی دل |
من که دردی کش دیدار رخ خوب توام |
رحم کن بر من مسکین، مه دردانه ی دل |
مصطفی – 1392/12/14