صید چشمان تو

 

دیگر چه فرقی می‌کند، وقتی کنارم نیستی

‏گویی ز من بگسسته‌‌ای، شاید نگارم نیستی

‏زیبا طبیب ذوالقَبَس، دردم فراقت بود و بس

‏ای ذ‌والخبر، تو با خبر، از حال زارم نیستی

‏“بازآ و بر چشمم نشین، ای دلستان نازنین”

‏من صید چشمان توام، اما شکارم نیستی

از طعنه‌ها در آتشم، تنها به یادت دلخوشم

 در این کشاکش با غمت، باری تو یارم نیستی؟

من بر وصالت محتضَر، انظر لحزنی مُنتَظَر

که اندر پی‌ات بی پا و سر، صبر و قرارم نیستی

چهرم شده از غم خزان، پر چینِ طعن دوستان

بر این شتا بر بوستان، آیا بهارم نیستی؟

مصطفی – 1397/12/12
پ.ن : معنی قبس: شعله و پاره ی آتش

روزت مبارک مادر

برای من هر روز

 روز توست

مادر

 هر روز حسرت

 هر روز غربت

 هر روز دلتنگی

 هماره محتاج نگاهت

 نوازشت و دعای توام

 چقدر دور شده‌ای

 و چقدر دیر!

 آرامش روزهای سخت

 و شیرینی روزگار تلخ

 در پناه خنده‌هایت

 دست دنیا کوتاه بود

 و بخت من بلند

 گاهی به خوابهایم سری بزن

و باز ترانه محبتی برایم بخوان

 مادر.

 روزت مبارک

مصطفی – 1397/12/7

حکومت مطلق

بلغ العلی به کمال تو

کشف الدجی به جمال تو

حسنت جمیع خصال تو

همه ذکر من شده قال تو

چه خوشا رسم به وصال تو

همه روز و شب، تن غرق تب

به درونم آتشی از طلب

نشود حریف غمم طرب

چه تو در عراقی و یا حلب

چه خوشا رسم به وصال تو

سر من به راه وفای تو

همه عقل من شده رای تو

دل من اسیر جفای تو

همه عمر من به فدای تو!

چه خوشا رسم به وصال تو

نرسیده ز عشق تو حاصلی

نه خیال خامی و باطلی

تو رایتُ جمیلی و کاملی

چو حکومت مطلق این دلی!

چه خوشا رسم به وصال تو

شده در غمت دل و جان ز تن

نرسیده از تو نوید و من

نتوانم از تو جدا شدن

به گرو ببر تو جهان من

چه خوشا رسم به وصال تو

مصطفی – 1397/11/28

نگاه بارانی

دوست دارم باران را

نه چشمان بارانی را

آسمان ابری را نیز

نه چشمان ابری را

کاش نگاهی ابری

و چشمی بارانی نخواهیم

پس ببار ای آسمان ابری

و بشوی ابرهای چشمان را

به امید نباریدنشان

و خندیدنشان

تو را هماره چشم در راهیم

ای آسمان بارانی

مصطفی – 1397/11/09

رویارویی با نگاهت

پیش بینی من از رویارویی با نگاهت

سه بر سه نامساویست

همان لحظه اول

سه بر صفر به نفع تو،

مبهوت نگاهت خواهم شد!

و وقتی نگاهم را ناتمام رها کنی

سه بر صفر به ضرر من

پس در این بازی،

هماره بازنده نگاه توام

مصطفی – 1397/10/30

هماره نا آرام

قدمهایت را می‌ستایم،
و صلابت نگاهت را،
آرام و رها،
که درون آشفته را
ساحل آرامی خواهد ساخت
و هرگز
طوفانی سکوتش را نخواهد شکست.

بسویم بیا و سکوتم را

با صلابت سخنت
به سرودی از امید بدل کن.
در انتظار سرودنت هماره نا آرامم.

مصطفی – 1397/10/25

دریغ نظرباز

الهی با تو کوهی پرکاهی

‏و بی تو پرکاهی کوهیست،

‏ره بی تو چاه است و با تو شاهراه

‏ای همیشه همدم و همراه

‏تو مرا دلیل راهی و پشت و پناه

‏حاجتم به تو چیست،

‏جز یک نگاه

‏و چه زیبا گفته است پادشاه،

‏که:

‏الهی و ربی من لی غیرک، اسئله کشف ضُرّی و النظر فی امری

مراست در نظر و سوی دیگری نظرش

دریغ کرده نظر باز از نظربازش

ای بر همه ناظر
و همه را منظور
از من نظری دریغ نفرما

مصطفی – 1397/10/05