نگاه خسته و دل خسته، چشم خسته ز اشک |
سکوت می شکند از نوای خستگیم |
مصطفی – 1392/07/15
در تو پایان نیست، آغازی دگر باید تو را
نوشتهها و شعرهای مصطفی نقیپورفر
نگاه خسته و دل خسته، چشم خسته ز اشک |
سکوت می شکند از نوای خستگیم |
مصطفی – 1392/07/15
سکوت کرده ای اما نگاه پر رنجت |
حکایت از غم پنهان و آشکار تو داشت |
مصطفی – 1392/07/15
هوای شهر برای دلم غریب شدست |
هوای خانه به یکباره بی شکیب شدست |
دلم هوای تو دارد سلام بر تو حسین |
به لب نوای تو دارد سلام بر تو حسین |
مصطفی – 1392/07/15
باده ناخورده تمنای تو دارد این دل |
در پس هر مژه غوغای تو دارد این دل |
مصطفی – 1392/07/15
صنما به حق خوبان برسان سلام ما را |
به طراوت سپیدار و سرود صبح صادق |
مصطفی – 1392/07/15
شراب تلخ چه حاجت که کام من تلخ است |
ندانم آنکه وصالم عراق یا بلخ است |
مصطفی – 1392/07/15
دلم طراوت سبز بهار می خواهد |
تجسمی ز وصال نگار می خواهد |
شب است و سردی تاریک بی سر انجامی |
دلم نوازش گرمی ز یار می خواهد |
سرم قرار نمی گیرد از شکفتن صبح |
سرود نازک قمری و سار می خواهد |
در این خزان پر از رنگهای پیچیده |
صفای ساده ی گلبرگ و خار می خواهد |
نگاهها همه پر خنده های تاریکی ست |
در این میانه نگاهی نزار می خواهد |
به این سراچه ی پر رنگ و ریب و خاموشی |
کمی نوای دل بی قرار می خواهد |
تبار اوست تجلی عشق بر دل ریش |
در این میانه دلم هم تبار می خواهد |
رسان به خاطر ساقی که صبر پیشه کند |
که وصل خاطر او انتظار می خواهد |
مصطفی – 1392/07/10