گاه گاهی که ترنم سر صحبت دارد |
سر شور و طرب و خاطر لعبت دارد |
آن زمان بوسه زند بر سر لب ناوک شعر |
طعم آغاز غزل شیوه نزهت دارد |
لیک بی لطف تو بیچاره دلم محزون است |
گوییا در صف اندوه تو نوبت دارد |
گاه گاهی که به دل خاطرهات می شکند |
چشم دلتنگ، فغان از غم فرقت دارد |
اشک، سر ساید از اندوه به هر گوشه چشم |
وقت رفتن به رخم دست محبت دارد |
چندگاهیست که عشق از سر ناچاری وصل |
طاقت همدمی کوچه غربت دارد |
غمزهای آر که سِحر نظر از گوشه چشم |
بهر مسکین دل من معنی شوكت دارد |
انتظار تو به هر روی در این دولت خصم |
معنی عزت و فیروزی و دولت دارد |
مصطفی – 1389/10/25