در بیابان بقا گم شدم از شیدایی |
همره و هم نفسی نیست در این تنهایی |
راه باریک و پر از رهزن امّید وصال |
من سرگشته به سودای توام سودایی |
کور سویی ز سر کوی تو در دل مانده ست |
در خیال من دل خسته فقط رویایی |
آه از این منزل ویران شده در هجرانت |
که دگر بر غم تو نیست مرا یارایی |
رشک بر باد صبا می برم و همچو نسیم |
رو به هر سلسله مویی و به هر رعنایی |
“ساقیا آمدن عید مبارک بادت” |
عیدی منتظران را تو چه می فرمایی؟ |
سر زلف تو مرا کرده اسیرت شب و روز |
تو که صیاد دلی، کی سر این دام آیی |
مصطفی – 1393/05/09 – سوم شوال 1435