پاییز و رقص شاخه و جنجال برگها |
پاییز و پیشتازی باران رنگها |
پاییز و فصل تردی احوال روزگار |
همراه دل شکستن آوای زنگها |
پاییز و کشتزار زراندود تشنه کام |
همراه رقص خوشه به قیقاج داسها |
پاییز و مهربانی دستان آفتاب |
بر صورت سَمَر زدۀ سبزه زارها |
پاییز و دشتهای پر از باد و موج زرد |
با سوز سرد زمزمه در بوته زارها |
پایان حکمرانی اَمرود و سیب سبز |
آغاز سرخ خندۀ شیرین نارها |
پایان آخرین رمق گل به بوستان |
با کوچ پر ز غصه و اندوه سارها |
پاییز، پر ز خنده و شادی کودکان |
همراه جیغ منقطع جمع زاغها |
پاییز و محو خاطرۀ سبز از زمین |
آغاز استحالۀ زرّین باغها |
پاییز، رقص خوشۀ گندم، سرود باد |
پاییز و بزم پرکشش خرده ابرها |
سستی مهر بار طلوع سحر گهی |
سنگینی غروبِ بهنگام عصرها |
پاییز فصل شور و سبکبالی منست |
در خلوت سکون زدۀ شب چراغها |
ای کاش یک دمی ز حجابت برون شوی |
تا بشکند چراغ حیات فراقها |
مصطفی – 1388/7/18
خیلی زیبا است
سلام امير جان
از اظهار لطفت خيلي متشكرم. اميدوارم باز هم به اينجا سر بزني.
ارادت
مصطفي
باز به اینجا سر زدم و دیدم :
خیلی این زیباست.
اصلا برای تجدید لذت خواندنش سر زدم
سلام امیر جان
این ابراز محبت شما خیلی باعث دلگرمی و اشتیاق برای نوشتن شعرهای جدید میشه! خیلی لطف کردی که دوباره به اینجا سرزدی و من رو مورد محبتت قرار دادی.
بسیار ممنون و متشکرم
مصطفی
استاد سلام عرض کردیم
پاییز خودش به تنهایی خیلی زیباست وقتی هم با بازگشایی مدارس توام میشه که دیگه نگو
یادش به خیر
خیلی زیبا بود
سلام سید بزرگوار
من همیشه مرهون محبتهای شما بودم و باز هم شما من رو با این جملات محبت آمیز شرمنده کردید.
خیلی ارادت داریم.
مصطفی
دایی جان بسیار زیبا و دل نشین بود بسی لذت بردیم در این شعر
سلام احمد جان
ممنونم دایی جان از لطف شما.
موفق باشی