ای
امید چشم خون فشان و خسته ی من
ای
که مرهمی بر این دل شکسته ی من
هیچ
شبی بدون اشک و یاد تو نخفتم
تا
رسم به تو
ز طعنهها ز پا نیافتم
…
دگر ندارد این دلم تاب
فراق و دوری تو
دگر نخواهد کرد او
صبوری تو
…
دوباره بردلم بتاب
ای
امید زندگانی من
به پای عشق تو
فداشد
تمامی جوانی من
..
ماه شب و
مهر و فروغ سحرمن
ای که تویی
روشنی روز و شب من
یک نگهت
مرهم و درمان تب من
هر خبری
کز تو و وصل توشنیدم
کلبهی دل را به تمنای تو چیدم
..
به وصل تو کوشم
بیا به آغوشم
نشد فراموشم
نگاه پر ستارهی تو
مصطفی – 1396/10/27