چه ساده می توان با برگها خندید و چه ساده می توان به هر بهانه ای لبخندی رویاند و چه سخت است آزردن و آزرده شدن و ما چه ساده مردان کارهای سختیم.
می توان با دیدن شبنمی، شاخه ای سبز یا خشکیده آرام شد و لبخندی کاشت به دیدن باد و آواز صبحگاهی خورشید، زمزمه طلوع و یا بدرود غروب، ولیکن ما همچنان مردان کارهای سختیم.
لبخند چه ارزان نایاب است و خشم چه گران فراوان، بیا لبخندی بسازیم تا اعتصاب خوشرویی و قرق خشم بشکنیم.
مصطفی – 1389/10/18
سلام و درود بر مردي از مردان كارهاي سخت چه خوب گفتي و چه آراسته آري آري (چه ساده می توان با برگها خندید و چه ساده می توان به هر بهانه ای لبخندی رویاند) پس بيا زين پس اين گونه باشيم كه تو مي گويي با برگها بخنديم و در صدد باشيم تا در طول مدت كوتاه عمرمان لبخندي بر لب خود و ديگرن برويانيم تا نامي نيك از خود به جاي گذاريم و با اين لبخندهاي زيبا اعتصاب خوشرویی و قرق خشم را بشكنيم . اميدوارم هماره آرام باشي و خندان. در پناه حق
دير آشناي عزيز سلام
ممنونم كه براي اين نوشته كوتاه وقت پر ارزشت رو گذاشتي. از تذكر بجاي شما هم بسيار متشكرم.
ارادت
مصطفي
عالی بود، مثل همیشه
سلام علي جان
ممنونم از لطف تو
ارادت
مصطفي