تو بالفعل ترین غزل ناخوانده ی منی
فارغ از فاعلات و مفاعیل و فعلن
و من
مجنون نگاه شاعرانه ات
سرگرم شکستن قافیه ها
ردیف نمی شود ردیفهای احساسم
گرفتار تطاول ایهام نوشته های روزمره گی و روز مرگیم
بخوان نگاه مرا
و داروی شعری برایم تجویز کن
ای شاعرانه ترین طبیب سرخوش بالفعل من
…
مصطفی – 1393/10/8