به روی چهره ی زردم، تو از چه می باری |
پر از سکوتم و دردم، تو از چه می باری |
نگاه من شده غرق ستاره های غریب |
اگرچه گریه نکردم، تو از چه می باری |
میا به خلوت اندوه پاره پاره ی من |
در اندرون به نبردم، تو از چه می باری |
در این هوای پر از التهاب سر خورده |
به روی آتش سردم، تو از چه می باری |
نگاه منتظرم گرچه پشت پنجره هاست |
شکایتی که نکردم، تو از چه می باری |
صدای آمدنت می خراشد این قلبم |
فغان نکردم و کردم، تو از چه می باری |
نشسته ام که از او آورد صبا خبری |
دوباره هر دم و هر دم، تو از چه می باری |
غمم فزون مکن ای عشق کز فراق رخش |
منم که باخته نردم، تو از چه می باری |
مصطفی – 1393/01/11
منم که باخته نردم، تو از چه می باری!!!!!!!!!!!واقعا از چه می باری؟؟؟؟؟؟؟
احسنت بر شما.خیلی خوب میشه با شعرهاتون ارتباط برقرار کرد. خدا قوت.
سلام
ممنونم از اینکه من رو مورد تشویق قرار میدین. امیدوارم که این اشعار لایق این تعریف شما با شند.
سلامت باشید.
مطمئنا هست