باور کن

 

نگاه غم زده ام را به مرهمی تر کن

بر این نگاه من خسته عشوه کمتر کن

سراب روی تو همراه انتظار من است

شرابی از خم وصلت نصیب ساغر کن

دگر مرا نه به میخوارگی دوایی هست

مر این خمار طبیبا دوایی دیگر کن

دلم ز طعنه این جمع مدعی خسته ست

به یک کرشمه، دلم را ز خستگی در کن

مرا نه طاقت هجران و دوریت ماندست

بیا و بر سر این طاقتم دمی سر کن

شنیده ام که ز ما یاری تو باور نیست

وفای عهد تو در خون ماست، باور کن

مرا ز روز ازل مهر یاریت زده اند

شهادتی و گواهی ز حی داور کن

ز سیل ظلم، جهان غرقه در غروب شدست

به قطره ای ز طلوعت شکفته خاور کن

 

مصطفی – 1390/11/13  نهم ربیع الاول

4 دیدگاه دربارهٔ «باور کن»

  1. سلام علیکم
    خیلی قشنگ بود کاشکی ابونه اشعار رو راه می انداختین تا زودتر با خبر بشیم

    1. محمدجان
      سلام
      باز هم من رو مورد لطف و محبتت قرار دادی. به روی چشم حتما اینکار رو میکنم البته با کمک و راهنمایی شما.
      ارادت
      مصطفی

    1. شاهد عزیز سلام
      خیلی خوشحالم از اینکه وقت گرانبهات رو برای دیدن این وبسایت گذاشتی. از اینکه من رو مورد لطف خودت هم قرار دادی بسیار سپاسگزارم. امیدوارم که باز هم به اینجا سر بزنی و من رو از نظرات ارزشمند خودت بهره مند کنی
      ارادت
      مصطفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *