بیا دوباره به آغوش ما سلام بده |
به دست پر عطش از شور و عشق جام بده |
بیا که باده ی تو مست دیدن لب ماست |
براى این همه آغوش ساده کام بده |
دوباره تشنه ی شوقیم و سادگی، برخیز |
به تشنه کامی ما شور مستدام بده |
شب است و گریه ی تو خواب امشبی برده |
به اشک خوب خود این باره هم دوام بده |
پر از سکوت شدست این فضای ساده ی شب |
به این سکوت پر از سادگی کلام بده |
به خواب رفته و محروم گشته اند ز بزم |
به رعد خویش بر این خفته گان قیام بده |
در این هوا که نسیم است گرم رقص و سماع |
بر این نگاه من ساده دل قوام بده |
سراغ غمزه ی او پشت سرد پنجره ام |
به گرمی سخنم غین و زا و لام بده |
من آن نیم که کنم ادعای ابدالی |
مرا دمى ز صفای خوش عوام بده |
نگاه منتظر صوفی است در پی یار |
به صبر خسته ی او حکم والسلام بده |
مصطفی – 1392/09/06