لب هوای بوسه دارد از لبانت ای صنم |
یک نشان بر من رسان از آستانت ای صنم |
خاطرم را بی امان پر می کنم از خاطرت |
دل خوشم با خاطرات بی امان ات ای صنم |
ساغرم در انتظار جرعه ای از ساغرت |
کام من در حسرت قند زبانت ای صنم |
سیم ساقان در نگاهم جملگی مغلوبه اند |
چشم من مغلوبه ی تیر و کمانت ای صنم |
گوش من می نشنود آوای خوب مغنیان |
چون شنیدست او نوای دُر فشانت ای صنم |
در الست از ما گرفتی فاش عهد عاشقی |
از چه بیرون هم نیایی از نهانت ای صنم |
ما که بی نام و نشان آواره ی کوی تو ایم |
ره نما بر عاشقان بی نشانت ای صنم |
خرده بر ساقی مگیر ای دوست چون مدهوش توست |
هر پری مدهوش جسم پرنیانت ای صنم |
گر که من درویشم و رند بلاجو یا که شاه |
در حضورت می پذیر از بندگانت ای صنم |
مصطفی – 1392/04/29
سلام
خداقوت
در انتظار هواي باراني زماني كه اشعارت را خواندم هواباراني شد
به وبلاگ منم سربزي ممنون ميشم
يا علي
سلام محسن عزیز
ممنونم از اینکه به اینجا سر زدی و پیام محبت آمیزت رو برای من گذاشتی. من به وبلاگ شما سرزدم ولی گویا مشکلی وجود دارد و وبسایت میزبان وبلاگ را نمایش میدهد. لطفا بررسی کنید.
ارادت
مصطفی